دوشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۳

یاد هندوستان

حتما ً این تکه کلام را شنیده اید که می گویند فلانی فیل اش یاد هندوستان کرده. در نوشته قبلی به تالار سیاره اشاره کردم، فیل ام یاد هندوستان کرد. این تالار سرنوشتی دارد که بی شباهت به سرنوشت ایران و ما ایرانی ها نیست. تلار سیاره در خیابان بهارستان، حدفاصل دروازه شمیران و میدان بهارستان واقع بود. تالاری بود با رستورانی خوب و کبابی دلچسپ که تا سالهای 60 عمدتا ً محل برگزاری جشنها و میهمانی های عروسی بود. از آنجایی که منزل پدری ما در دروازه شمیران بود و به این تالار نزدیک بودیم، هر چند وقت یکبار، والدین دست مرا که کودکی بیش نبودم می گرفتند و به اتفاق به آنجا میرفتیم. هنوز مزه سوپ جوی آنجا زیر زبانم است و یادم هست که رنگ سوپش کمی صورتی بود . اواسط یا اواخر دهه شصت بود که به واسطه تداوم جنگ و بمبارانهای شبانه تهران، مجالس عروسی از رونق افتاده بودند و تیمهای مبارزه با منکرات نیز جبهه ها را گذاشته بودند و به جان مردم مرکز افتاده بودند. در این حال هوا، ناگهان تالار سیاره بسته شد. شایع بود که بستی مسموم سرو کرده و تعدادی از میهمانان روانه بیمارستان شده اند. نمی دانم چقدر حقیقت داشت اما سیاره بسته ماند برای سالها. زمان گذشت و به دوره دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی رسیدیم که اهالی محل یک روز با صحنه تخریب بنای تالار سیاره مواجه شدند.کاشف به عمل آمد که ظاهرا ً ملک آن به مالک جدیدی واگذار شده و او قصد دارد آنرا از نو بنا کند. اسکلتهای فلزی به زودی سر به آسمان کشیدند و بعد از یکی دو سال خرابی، بالاخره طبقه همکف آن ساخته شد. تا زمانی که من ایران بودم، طبقات فوقانی ساخته نشده بودند ولی طبقه همکف نیز منحصرا به برگزاری مجالس سینه زنی و عزاداری اختصاص یافته بود. همیشه پرچمهای سیاه بر اسکلت نیم ساخته این بنا آویخته بود و مرا به سوگ خاطرات طلایی کودکی فرو می برد. خلاصه سیاره ما تخریب شد و نیمه ساز شد و به سوگ نشست. مثل خود ما

هیچ نظری موجود نیست: