
من در یک بیمارستان دولتی در جنوب شهر تهران به دنیا آمدم، زایمان مادرم مجانی بود، نه اینکه پدرم پول نداشت، اتفاقا پدرم پزشک بود و دستش به دهنش می رسید، اما کیفیت بیمارستانهای دولتی خوب بود و حاجتی به مراجعه به بیمارستانهای خصوصی نبود. پدرم فرزند یک کبابی بود، مرحوم پدر بزرگم، حاج اصغر منظرپور، بنیان گذار صنف کبابی ها، در جنوب شهر تهران اعتباری داشت و نام خوبی. حاج اصغر هم بابت تحصیل پدرم از ابتدایی تا دانشگاه و بعد بورسیه آلمان و دوره تخصص او، یک ریال نپرداخته بود، از دبستان تا دانشگاه دولتی بود و اعزام هم گزینش ایدئولوژیک نداشت. پدر حاج اصغر یعنی جد من از دراویش گنابادی بود که روایت بود هنگام دفاع از عروسی در کاروانی که مورد حمله راهزنان قرار گرفته بود، شهید شده و پیکرش در مزار سلطانی بیدوخت دفن است و مورد تکریم دراویش. ما منزلمان دروازه شمیران بود، شبهای تعطیل، پدرم و رفقایش می رفتند میخانه محل، آرشاک از هموطنان ارمنی، لبی تر می کردند و به بحثهای سیاسی و ادبی مشغول می شدند. بسیاری از همسایه های ما یهودی بودند و من یادمه با بچه های آقا موسی که در خیابان خورشید همسایه ما بود در کوچه خودمان سه چرخه سواری می کردیم و خیلی دوست بودم.
امروز سی و اندی سال از ان روزها گذشته، هزینه زایمان طبیعی به طور متوسط در بیمارستانهای دولتی !! حداقل یک میلون تومان است، البته باید نخ بخیه و گاز استریل و غیره را هم خانواده بیمار تامین کنند. تحصیلات مجانی (از حقوق مندرج در قانون اساسی) امروز دیگر حتی در حد ادعا هم وجود ندارد، برای اعزام تحصیلی به خارج از کشور باید پدرت بخشی از نظام باشد و نماز جعفر طیار را از حفظ بر عکس بخوانی. میخانه ها بسته شد و آرشاک دق کرد و مرد. نود در صد یهودیان دروازه شمیران رفتند و جایشان را به حسینه و دار القران خواهران و غیره دادند. مزار سلطانی هم در طرح تخریب قرار گرفته، دراویش و وکلایشان گوش تا گوش در اوین و رجایی شهر میهمان هستند. رفقای خودم همه یا زندان اند یا تبعید، به زنان هموطنم گروهی در باغ و روستا و شهر و دانشگاه تجاوز می شود. احساس می کنم به خاطراتم، هویتم، فرهنگم به هر آنچه به من معنا داده تجاوز شده، انگار عده ای کلنگ برداشتند از گور جدم، تا محله قدیمی ام، تا این دل صاحب مرده را از بیخ بکنند، بی اندازند در سیاهی جهنم روح پلیدشان. اما من خیلی خوشحالم، شاید بیشتر از همیشه، چون وقتی وقتی دل از سینه کنده بشه، دیگه محلی برای رحم و گذشت نخواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر